شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

مزرعه عشق

یه روز خوب مردادی

دیگر هیچگاه چنین روزی را با فرزندتان نخواهبد داشت ... فردا کمی پیرتر از امروزشان خواهند بود! امروز یک هدیه است نفس بکشید و توجه کنید ... آنها را ببویید و نوازش کنید ... به چهره زییا و پاهای کوچکشان بنگرید و دقت کنید ... از دلربایی های کودکانه شان لذت ببرید ... امروز از حضور کودکت لذت ببر مادر ... پیش از آنکه متوجه شوی، این دوران زیبا تمام خواهد شد! 20 مرداد 95 باغی در روستای کاهی بیرجند دعوت خاله فریده و عمو حسن عزیز یک روز خاله و مادر و دختری یک روز عکاسی سه نفره رونیکا از من و شایلین عکس می گرفت شایلین از من و رونیکا عکس می گرفت و بالاخره من با این ترفند موفق میشدم از این دو ...
22 مرداد 1395

عروسی نعیمه جون و روز دختر

سلام دختر قشنگم سلام نفس و زندگی من پنجشنبه 14 مرداد ماه 95 و مصادف با تولد حضرت معصومه و روز دختر عروسی نعیمه جون دختر خاله مامانی دعوت بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت آخه جمع دخترخاله ها جمع بود  دیگه فقط جای بابایی خالی بود آخه یهویی دعوت کردن و بابایی نتونست مرخصی بگیره شما هم  با توجه به اینکه ظهر نخوابیده بودی ،دخمل خوبی بودی و بهت خوش گذشت و از تمامی مراسم لذت می بردی مخصوصا از مراسم آخر شب که تو مود برگزار شد دختران فرشتگانی هستند از آسمان برای پر کردن قلب ما با عشق بی پایان این روز بر دختران دیروز و مادران امروز مبارک همچنین به دخمل ناز خودم و خواهرزاده شیرین زبونم مبارک باشه ...
16 مرداد 1395

تولد پارسا جون

سلام به نازنین دخملم اول تیرماه 95 به یه تولد دعوت شدیم تولد دوست شما پارسا جون و تولد پسر دوست مهربون مامانی الهام جون نازنین تولد پارسا جون در فست فود  فود پلاس برگزار شد و همه چیز هم عالی بود و خیلی هم به شما دخملی و مامانی خوش گذشت و شما کلی با بچه های نازنین بازی کردین و فست فود و رو سرتون گذاشتین سالروز زمینی شدنت مبارک پارسا جون                           با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته های زندگی   ...
7 تير 1395

تولد آرمیتا جون

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام من برگشتم خخخخخخخخخخخخخخخخخخ دیگه هیچی نمی گم، فقط بگم الان خرداد ماه 1395 هست و من عکس های 20 اسفندماه 94 دخملی رو دارم میذارم نفس مامان ، 20 اسفند 94 رفتیم تربت حیدریه خونه عمه لیدا تولد 7 سالگی آرمیتا جون .خیلی بهمون خوش گذشت ، "دست عمه لیدا و آرزو جونم درد نکنه " نکته جالب برای من و تو بودن یه عالمه عروس کوچولو تو جشن تولد بود   دخمل نازم با تعجب بهم می گفتی مامان چه همه عروس   اینم از کیک تولد 7 سالگی آرمیتا جون           شایلينم در کنار آرمیتا ...
10 خرداد 1395

اردیبهشت 95 باشگاه سپنتامهر

حوالی دلم که می آیی همه ی پنجره ها را باز می کنم گویا بوسه ای بر باد سپرده ای که هوا چنین معطر است من کفش های تو را میپوشم و همه راه های رفته را دوباره قدم میزنم بی محابا بی چتر زیر همین باران های سرزده اینک خیسم خیس از تو و تازه از عشـــــــــــــق دوستت دارم شایلین نــــــــــــــــازم   دخمل مامان، نفس مامان زمان کارگاه های مادر و کودکت که میرسه خیلی خوشحال میشیم هم من، هم تو یعنی در واقع من از دیدن این همه ذوق و اشتیاق تو بسیار پر انرژی میشم کاش...
30 ارديبهشت 1395

آخرین عکس اردیبهشتی

سلام عشقم، عمرم، نفسم و اصلا همه زندگیم خوبی دختر ناز و شیرین زبونم بالاخره من نمی تونم وبلاگتو به روز کنم و بالاخره رسیدیم به آخرین عکسی که در 30 اردیبهشت 95 گرفته شد یه عکس از یه روز خوب که کلی به دخملی و مامان دخملی خوش گذشت آخه بعد از سالها دوستای دانشگاهی مامانی اومدن خونمون بابچه های نازشون این عکسم به عنوان یادگاری گرفته شد پریا جون، عرشیا جون، بهاره جون ،کوروش جون و شایلین جون   خدا همه شما نازنینا رو در پناه خود حفظ کنه و تندرست و عاقبت به خیر بشین آمین   ...
30 ارديبهشت 1395

تولد آرشیدا جون

سلام به روی ماه دخترک دردانه خودم که این روزها بیشتر از همیشه عاشق جشن تولد و شادی و سرور خوشبختانه در سال جدید قسمت شد تا دخملی مامان دوباره به کلاسهای مادر و کودکش ادامه بده و از این بابتم خیلی خوشحال بودی روز یکشنبه ۵ اردیبهشت ۹۵ هم دعوت شدی به جشن تولد آرشیدا جون یار قدیمی که در محل کارگاه مادر و کودک ژینو برگزار می شد شایلین مامانم خیلی خوشحال بود و با علاقه همراه مامانی بود تا واسه آرشیدا جون کادوی تولد بگیریم و در جشن تولدش شرکت کنیم. تو تولدم خوشبختانه به دخمل مامان خوش گذشت، خدایا شکرت    آرشیدا جون تولدت مبارک          ایشاالله 120 ساله...
30 ارديبهشت 1395

شایلین و رونیکا در باشگاه ژینو

دختر کوچولوی دوست داشتنی من تو قشنگ ترین لحظه های ناب جوانی ام را رقم میزنی وقتی با هر نگاه به تو پر میشوم از شور و اشتیاق و این همه نوشته از سرشوق به خاطر خودم است تا یادم بماند روزهای زیبایی را که دیگر تکرار نمی شود و با سرعت برق و باد میگذرد و همه نوشته هایم از این است که دلم برای این روزها و برای تویی که سراسر وجودم خود توست تنگ میشود مه روی من... شایلین من... چه خوب است تو را داشتن وقتی یادآور ما می شوی که گاهی با تو کودکی کنیم که با تو صدافت پیش رویمان باشد و در دنیای خسته ی بزرگ  بزرگسالی گم نشویم از تو ممنونم که دختر کوچولوی دوست داشتنی من شدی   دختر مامان به همراه دخت...
20 ارديبهشت 1395

چالیدره

سلام دختر قشنگم سلام نفس و زندگی من سلام دختر زیبای من که عاشق گردش و تفریحي یه روز خوب اردیبهشتی یعنی سه شنبه 14 اردیبهشت 95 به پیشنهاد و دعوت مامان جون بابا جون رفتیم چالیدره، البته منتظرشدیم بابایی از سرکار اومدن و همگی باهم رفتیم. خیلی عالی بود، همه چیز عالی بود و خوشبختانه خیلی خیلی بهمون خوش گذشت من و خاله آرزو و هم خیلی بازی کردیم، اول خاله آرزو شروع میکرد بعدم من و اغفال می کرد شانس آوردم سقوط آزادش هنوز افتتاح نشده بود ولی اینقدر سرگرم بودیم که بیشتر عکسا خانوادگیه و عکس تکی از دخملی کم گرفتیم شما دخملی هم هی سوال میکنی کی دوباره میریم چالیدره ممنون از مامان جون باباجون که این روز عالی رو واسمون ساختن...
17 ارديبهشت 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد