تقدیم به مامانجونای شایلین جون
ای مهربانترین فرشته خدا ، بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم ؟ صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم ؟ آن زمان که خط خطی های بی قراری ام را با مهر و محبتت پاک می کردی و با صبر و بردباری کلمه به کلمه زندگی را به من دیکته میگفتی خوب به خاطرم مانده است. و من باز فراموش میکردم محبت تشدید دارد. در تمام مراحل زندگی ، قدم به قدم ، هم پای من آمدی ، بارها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی .آری از تو آموختم ، حتی در سخت ترین شرایط امید را هرگز از یاد نبرم. یادم نمیرود چه شبها که تا صبح بر بالین من ، بوسه بر پیشانی تب دارم میزدی و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمه های عشق را در دهانم میگذاشتی و من باز لجباز تر ا...
نویسنده :
مامان و بابا
1:07