شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

مزرعه عشق

تولد کیان جون

سلام شایلینی 21 بهمن تولد یکسالگی کیان جون بود، ( گل پسر، پسر خاله مامانی) اما از اون جایی که تولدش همزمان با تولد دختر عمش نیروانا جون بود چند روز زودتر جشنشو گرفتن شما هم این روزا عاشق جشن تولد شدی و کلی ذوق داشتی از رفتن به جشن خیلی هم بهت خوش گذشت و کلی هم هل و هوله خوردی ، وای وای وای   کیان جون یک سالگیت مبارک گل پسر     تولد تولد تولدت مبارک لبت شاد و دلت خوش، تو گل پرخنده باشی بیا شمعا رو فوت کن،که صدسال زنده باشی مبارک مبارک، تولد مبارک                     ...
16 بهمن 1395

تولد شایلینی

رسیدیم به یکی از بهترین روزهای زندگیمون روز تولد نازگلم  نازگل، چقدر زود داری بزرگ میشی،آخه کجا چنین شتابان بلی دخملی مامان 4 ساله شد ناززززززگگگگگلم 4 سالگیت مبارک انگار همین دیروز بود که دخمل مامان ساعت 8:15 روز 11 دیماه 91 در بیمارستان پاستور مشهد دیده به جهان گشود امروز برایمان تکرار آن روز فراموش ناشدنی است... روزی که، دلمان گواهی می داد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد... و لحظاتی بعد فرشته ایی از آسمان فرود آمد دنیا، صدای گریه کودکی را شنید که امروز بهانه ایی است برای شادمانی ما امروز روزی است که تو به دنیا آمدی... همان روز زیبایی که خداوند مهرب...
11 دی 1395

چهارمین شب یلدای شایلین طلا

  شایلین مامان یلدا مبارک       یلدا یعنی: تولد تولد یه خورشید خورشید می آد، شب می ره دنیا می شه روز، سفید یلدا رو جشن می گیریم چون غول شب شکست خورد خورشید خانم با نورش اومد سیاهی رو برد   اینم بخشی  کوچکی از کتاب اتل متل شیرینی یلدا و شب نشینی که نفس مامان به مناسبت شب یلدا یاد گرفت. گرچه به طور کامل نخوند چون با رونیکای خاله در حال بازیگوشی بود     چهارمین شب یلدا شایلین طلا سه شنبه 30 آذر 95 خونه مامان جون فرخنده و بابا جون علی به همراه دختر خاله نازنین به همراه ب...
30 آذر 1395

دختر خاله ها در سرزمین عجایب

يه روز پاييزي بود یعنی 27 آذر 95 كه شما دخمل خاله های نازنین و بردیم سرزمین عجایب تا یه روز به یاد ماندنی و شاد به همراه هم داشته باشین شکر خدا که همین طور شد و کلی بهتون خوش گذشت ولی امان از دست شما بچه ها که هیچوقت از بازی کردن سیر نمیشین با اونکه حتی بعضی از اسباب بازیها رو دو بار سوار شدین و دیگه وسيله اي نبود سوار نشین بازم حاضر نبودین اونجا رو ترک کنین سپاس بابا حسین واسه این روز قشنگ                             ...
28 آذر 1395

یه روز برفی

سلام دخترم . امروز بيستم آذرماه ، يه روز از روزهاي خداست كه با نعمتش شهرمون رو سفيدپوش كرد . ما هم مثل برف نديده ها از فرصت استفاده كرديم و با اينكه هوا خيلي سرد بود سه تايي پريديم بيرون تا از اين همه زيبايي لذت ببريم . يه كمي برف بازي كرديم و كلي تو برفها دويديم و شعر خونديم و عكس گرفتيم .     دختر نازم ، اميدوارم فصل فصل زندگيت به سرسبزي و طراوت درختان بهاري ، گرماي روزهاي تابستان ،  زيبايي و لطافت برگهاي پاييزي و  سفيدي و درخشندگي برف زمستان باشد .    ...
20 آذر 1395

عسلم در کارگاه پخت نان

  سلام گل دخملی اینجا هم چهارشنبه 17 آذر 95 است که مامانی بالاخره قسمت شد دخملی رو در یه روز خیلی سرد پاییزی ببره کارگاه پخت نان در رستوران وقت شادی فدات شم مامانی که چقدر مشتاق بودی واسه رفتن، و از صبح هی میپرسیدی کی میریم پارسا جونم میخواست بیاد ولی متاسفانه به علت سردی هوا نیومد خلاصه خیلی خوب بود که رفتیم و خیلی بهت خوش گذشت اول که نان پختی نانوا کوچولو بعدشم رفتی کلی بازی کردی و منم لذت میبردم از شاد بودن تو الهی که همیشه شاد و تندرست و موفق باشی عسلم       سلام عسلم     عاشق این ذوقتم، مامانی     د...
18 آذر 1395

ماه 3 سال و 11 ماهه در حرم مطهر امام رضا(ع)

ماه تمام من 47 ماهگیت مبارک 3 سال و 11 ماهگیت مبارک ایمان دارم که قشنگ ترین عشق ، نگاه مهربان خداوند به بندگانش است پس من تو را  به همان نگاه میسپارم و می دانم تا وقتی که پشتت به خدا گرم است تمام هراس های دنیا خنده دار است     اینم از یه روز جمعه دوست داشتنی همانطور که گفتم این روزها خیلی علاقه مند به کیک و شمع فوت کردنی ( البته بیشترش شمع فوت کردن) و هر موقع کیک درست می کنم حتما باید یه شمع روش بذاری و فوت کنی!!! در نتیجه صبح جمعه یه کیک واسه دخمل 47 ماهمون پختیم بعدازظهر جمعه ، همراه باباحسین، مامان جون فرخنده و مامان جون قمری رفتیم حرم مطهر امام رضا (ع...
12 آذر 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد