عسلم در کارگاه پخت نان
سلام گل دخملی
اینجا هم چهارشنبه 17 آذر 95 است
که مامانی بالاخره قسمت شد دخملی رو در یه روز خیلی سرد پاییزی ببره
کارگاه پخت نان در رستوران وقت شادی
فدات شم مامانی که چقدر مشتاق بودی واسه رفتن، و از صبح هی میپرسیدی کی میریم
پارسا جونم میخواست بیاد ولی متاسفانه به علت سردی هوا نیومد
خلاصه خیلی خوب بود که رفتیم و خیلی بهت خوش گذشت
اول که نان پختی نانوا کوچولو بعدشم رفتی کلی بازی کردی
و منم لذت میبردم از شاد بودن تو
الهی که همیشه شاد و تندرست و موفق باشی عسلم
سلام عسلم
عاشق این ذوقتم، مامانی
دخملی داره دستاشو آردی میکنه تا شروع به کار کنه
ایول دخملی تو موفق میشی
دیدی گفتم
فدات شم که اینقدر مشتاقانه داری این کار و انجام میدی
اینم از نونای دخملی که آماده اند برن تو فر
خداقوت نونوا کوچولو
حالا دیگه وقت بازیه
اینم از نونای خوشمزه که از تو فر دراومدن