دختر گلم در آستانه چهار ماهگی
نازنین مادر 2 روز دیگر 4 ماهه میشی آخه تو چقدر زود بزرگ میشی مامانی فدات بشه تو این یک ماه خیلی تغییر کردی و کارای جدیدی انجام دادی ولی فرصت نکردم بزارم توی وبت آخه شما گرچه خیلی خانمی ولی همیشه باید باهات حرف بزنیم تا خانمی هم نگاه کنن و بخندن خلاصه دلقکت شدیم والا...
خوب حالا هم یکسری از عکسات با کارای جدیدی که انجام میدی
روزی یک ساعت تو تختت به خواب ناناز میری ! امیدوارم عادت کنی که تو تختت بخوابی. کلی هم با عروسکای آویزت حال می کنی مامانی و تا آهنگش تمام میشه دست و پا می زنی تا برات کوک کنم .
دستاتو خیلی دوست داری و باهاشون کلی حال میکنی و مشتاتو می خوری گاهی هم دو مشتتو باهم
دخملی نازم تو حمومم ول کنه دستات نیستی
دیگه اینکه عروسکاتو می تونی بگیری قبلا وقتی تو تشک بازیت می ذاشتمت عصبانی می شدی آخه نمی تونستی عروسکاتو بگیری و اشکت در می اومد ولی یه روز صبح در حالی که من و بابایی داشتیم صبحانه می خوردیم و تو رو تو تشک گذاشته بودیم دیدیم یکی از عروسکای تشک گرفتی کلی ذوق کردیم تازشم نفهمیدیم چه جوری عروسکو از تشک کندی!!!
یه روزم گذاشته بودمت توی تشک بازیت شروع کردی به نغ نغ کردن آخه حوصلت سررفته بود دیگه گلم البته بعد از ده دقیقه شایدم کمتر منم چون واقعا کار داشتم فقط آهنگ تشکتو روشن کردمو رفتم سراغ کارم با تعجب دیدم ساکتی دخملم اومدم سمتت دیدم در تلاشی ببینی صدا از کجاست آخه تو ماشاا... خیلی باهوشی مامانی!!!
دخترگلم دیگه می تونه دمر باشه و سرشو بالا بگیره
فدای اون خندت بشم مامانی
گلکم چند باریهم قلت زدی ولی هربار اینکاررو کردی دوربین در دسترس نبود