تولد بابایی
جشن میلادت را به پرواز می روم
در این خانگی ترین آسمان بی انتها
آسمانی که نه برای من، نه برای تو، که تنها برای ما آبیست
همسر عزیزم
زادروزت شیرین، پرعشق و نورآفرین باد
وای که چه روزهای زیبایست این روزها
روزهایی پر از جشن
نوبتم باشه نوبت بابایی
1 آبان یکی دیگر از روزهای زیبای زندگیه
روز تولد همسر عزیزتر ازجان
و پدری نمونه
جشن امسالمون یه شیرینی دیگه ایی داشت
و اونم حضور مادر شوهر و پدر شوهر نازنیم (مامان جون اشرف و بابا جون محمد)
در خونه خودمون
آخه تا حالا خونمون آسانسور نداشت و مامان جون نمی تونستم بیان
ولی بالاخره خدا قسمت کرده و خونه آسانسوردار خريديم
و خداقسمت کنه که بتونیم هر سال این جشن و بزرگتر برگزار کنیم
طبق معمول شایلین خانم در حال فوت کردن شمع
اخمتو بخورم من
نه هنوز میخوام شمع فوت کنم
شایلین همراه بابایی در حال فوت کردن شمع
و بالاخره شایلینی اجازه دادن بابایی شمعا رو فوت کنن
میز شام
همسر عزیزم، بابایی شایلین
همیشه و همیشه شاد و تندرست و موفق باشی