33 ماهگی نفسم
سلام بر همدم غـــــــــم عاشـ♥ــق
سلام برفصل عاشــــ♥ــــــقانه های غمناکـــــــ
سلام بر ریزش برگهای ز معشـــــوق جدا
سلام بر کوچه و خیابان که فــــــرش شـده
از رنگهایی پاییزی
و سلام بر خدای رنگـــــــــ
پاییـــــــــزت زیبا
دختر33 ماهه من سومين پاییز زندگیت مبارک
عاشقتم مامانی
آنقدر بی نهایتی این روزها، آنقدر روان، که می خواهم بمیرم برایت...
راه که می روی، عشق می ریزد از وجودت!
از لبانت، چشمانت، صورت زیبایت ...
به آغوشم می کشی، در نهایت مهــــــــر...
می بوسی ام!
و جهان برایم در لبان گرمت خلاصه می شود...
عااااااشقانه سر می دهی برایم...
تیر خلاص را آن وقت می زنی، که می گویی! مامان عاشقتم( البته وقتی بابا نیست)
و همان جا، قلبم دلش ایستادن می خواهد... ایستادن تمام دنیا را!
که همه چیز بماند و نرود، که تو باز هم بگویی...
که من بتوانم بفهمم...!
شایلینم، تمام زندگیم؛عمر مامانی...
نفس بکش؛
مرا دمی رها مکن...
نفس بکش؛
تمام جان و روح من.
نگاه کن مرا، نگـــــــــــاه!
که چشم در نگاه تو، دوباره زنده می شوم.
که صبح و روز من تویی...
ماهگیت
که مصادف بود با تولد مامانی
مبارک
جانان ما
اینم از یه کیک 3 منظوره خوشمزه
اینم از دخمل خوشحال مامان واسه تولد
اینم دخمل مامان در حال خوندن شعر تولد تولدت مبارک
و چقدر شوق میکردم وفتی این شعر رو واسه منم میخوندی و کلی ذوق میکردی
بیا شمعا رو فوت کن تا صدسال زنده باشی
شایلین، نفس 33 ماهه من با ژست های مختلف
خونه مامان جون، بابا جونش