شایلین درتهران
عزیز دلم سلام، خوبی خوشی
رسیدیم به بخش سوم مسافرتمون؛ سه شنبه از مسیر جاده هراز به سمت تهران حرکت کردیم و عصر سه شنبه حدود ساعت 7 رسیدیم خونه عمو جون و خاله پریسا.
به محض ورود شروع به بازی کردن با پارسا کردی ؛ تو اتاقش می رفتی و کلی ذوق می کردی ...
مدت زمان اقامتمون در تهران خیلی کم بود و نتونستیم جای خاصی بریم ولی به هر حال حداکثر استفادرو کردیم؛ روز چهارشنبه دخملی رو بردیم پارک ملت که روبروی خونه عموجون بود ؛ عصرشم رفتیم خونه مامان و بابای خاله پریسا آخه 40مین روز درگذشت مامان بزرگ خاله پریسا و به عبارت دیگه خاله بابا جون محمد بود ( روحشون شاد و یادشون گرامی ) اونجا هم آقا پارسای گل حواسش به دخملیم بود و حسابی سرتو گرم کرده بود...
عصر پنج شنبه هم به اتفاق بابایی و خاله پریسا و پارساجون رفتیم مرکز خرید تیراژه، شما و بابایی و پارسا جون رفتین سرزمین عجایب، من و خاله پریسا هم رفتیم دنبال خریدامون... ولی به بابایی سپردم که حتما از دخملیم عکس و فیلم بگیرین!!!
تو مرکز خرید که بودم امیدوارم بودم بهتون خوش بگذره...
من و پریسا جون کارمون تموم شد ولی دیدیم از شما هیچ خبری نیست تا حدی که مجبور شدیم 2 بار با بابایی تماس بگیریم که زودتر بیاین دیر شده !!! آخه شام می خواستیم بریم خونه عمه جون بابایی.
بالاخره اومدین ، با یه خنده ژکوند روی لبات و یه جایزه در دستت که پارسا جون واست برده بود
وای کاشکی اون لحظه ازت عکس و فیلم می گرفتم احساس رضایت رو میشد در تمام وجودت دید و احساس کرد.
خوشبختانه به بابایی و پارسا جونم خوش گذشته بود و همگی راضی از این تفریح رفتیم خونه عمه جون
شام رو که خوردیم تصمیم گرفتیم شبانه تهران رو به مقصد مشهد ترک کنیم، آخه نگران بودیم که این مسیر طولانی و گرم رو چه جوری صبح با دخملی تو ماشین باشیم. خلاصه برگشتیم خونه عمو وسایلمونو جمع کردیم و ساعت 1 شب به عبارتی 1 صبح به سمت مشهد حرکت کردیم خداییش تصمیم خوبی گرفتیم : هم گرما نخوردیم، هم شما نازنین تا سبزوار خواب بودی هم کمتر اذیت شدی و هم کمتر اذیت کردی ، بابایی هم روز جمعه تونست یه ذره استراحت کنه...
اینم از سفر یک هفته ای سه نفرمون . بالاخره جمعه 23 خرداد 93 حدود ساعت 12 رسیدیم مشهد و باید آماده میشدیم واسه عروسی دختر عمه گلم مهوش جون و آقا بهروز که آخر هفته بود.
شایلین در رستورانی در جاده هراز در حال بریز و بپاش
شایلین در پارک ملت
اینجا می خواستی از اون یه دونه پله بری بالا تا خودتو به ماشین برسونی ، دستتو گذاشت رو زمین ولی بدت اومد.
شایلین خونه عمو جون
شایلین در سرزمین عجایب
با تشکر از پارسا جون
دخترم همیشه شاد باشی
دووووووووووووووووووووووو...................................................ست دارم مامانی .