شایلین درعروسی
سلام مامانی . رسیدیم به عروسی مهوش جون آقا بهروز که در روز پنج شنبه 29 خرداد 93 در قصر لیوسا برگزار شد. عذرخواهم که نمی تونم خاطراتتو به روز تو وبلاگت بذارم گرچه مقصر اصلی خودتی
سه شنبه 27 خرداد 93 واسه سومین بار بردمت آرایشگاه اونم چه آرایشگاهی نگو و نپرس... وسطاش پشیمون شدم ولی دیگه راه برگشتی نبود
روز پنج شنبه دیدم رو شکمت، زیر بغلات و قفسه سینت ریخته بیرون خیلی نگران شدم ولی شکر خدا تب نداشتی؛ چند روزی هم بود که دخمل بهانه گیری شده بودی و دائما به من چسبیده بودی گفتم شاید علتش همینه برعکس روز پنج شنبه بود و می خواستیم بریم عروسی، گفتم اگه تب نکنی و اذیت نباشی شنبه می برمت دکتر شاه فرهت که خوشبختانه نه تب داشتی نه خارش.
بالاخره بعدازظهر رفتیم عروسی . شکر خدا دختر نسبتا خوبی بودی یه مدت پیش بابا، بابا جون و دایی جونت بودی بعدم اومدی پیش خودم تو بغلم که بودی واسه مهوش جون دست می زدی و یکمم واسش نانای می کردی ولی از بغلم رو زمین نمی اومدی ناناز مادر.
مهوش جون و آقا بهروز
برایتان آرزوی خوشبختی داریم
با خوشی از این روز یاد کنید
تا یاد آن به شما شادی و آرامش بخشد
لحظه های خوشبختی تان پردوام و آکنده از حرارت خورشید باد.
شنبه هم بردمت دکتر شاه فرهت، گفت: فقط حساسیته و شربت هیدورکسی زین داد.خدایا شکرت
لطفا واسه دیدن عکس های شایلین جون خوش خنده برید ادامه مطلب
شایلین در اتاق عقد در حال بازی کردن با مارال جون و ملینا جون
مامانی تو این عکس 9 تا دندونی که تا حالا درآوردی دیده میشه
گروه سرود شایلین
فضول خانم کجا میری یا دنبال چی می گردی؟
با آرزوی خوشبختی برای همه زوجهای پیر و میانسال و جوان و .....