شایلین طلا در پارک ملت
سلام نفسم
دختر مامان واسه اولین بار دوشنبه 26 مرداد 94 در حالی که 2 سال و 7 ماه و 15 روزت بود، من و بابایی شما رو بردیم قسمت اسباب بازیهای برقی پارک ملت
ماشاءا... خیلی دختر شجاعی بودی!!!
هراسباب بازی بزرگانه ایی که حالت تاب داشتو می خواستی سوارشی
من و بابایی هم باید کلی باهات صحبت می کردیم تا قانع میشدی که این اسباب مناسب سنت نیست!!!
متاسفانه فقط دو اسباب بازی مناسب سنت بود !!
یکی جامپینگ و دیگری هواپیما
وقتی میخواستی سوار هواپیما بشی من خیلی استرس داشتم آخه تنها بودی. قبلا وقتی خیلی کوچیک تر بودی تهران سوار شدی ولی اون موقع پارسا جون همراهیت کرد.
وقتی تو صف بودی به یه گل پسری که اونم تنها بود گفتم حواسش بهت باشه
خدایشم حسابی حواسش بهت بود
خلاصه رفتی سوار هواپیما شدی و کلی هم بهت خوش گذشت.
یه دفعه دیگه هم شهریور ماه یه شب که بابایی شیفت بود به همراه دختر خالم ساغر جون و بچه های گلش آرمیتا جون و سپنا جون رفتیم پارک ملت
این دفعه هم حسابی بهت خوش گذشت حتی بیشتر از سری قبل
آخه هم تنها نبودی وهم یه اسباب جدیدم سوار شدی
به مامانی هم خیلی خوش گذشت
اخه فکر کنم بعد از 5 سال به همراه دخترخالم نیلوقر یه وسیله هیجان انگیز سوار شدم
یه تشکر ویژه از حمیدآقا و ساغر جون بابت این شب قشنگ
شایلین طلا عاشقتم
وقتی بابایی به خاطر شایلین بازی میکنه