تولد دو سالگی دخترم
امروز طلیعه ی زیبای سحرگاهان درخشان تر و زیباتر از همیشه می تابد
زیرا که از دل دی پروردگار
موجودی با لطافت بهشت تقدیم لحظه هایم کرده،
دختری دوست داشتنی که همسفر زندگیم خواهد ماند.
و با مهربانی ابدی و وصف ناپذیر واژه مادر بودن را برایم معنا خواهد کرد.
نفس مامان و بابا
11 دی 1393 مصادف با اول ژانویه 2015
سالروز زمینی شدنت مبارک.
عزیز دل مامان سلام، تولد 2 سالگیت خونه مامان جون اشرف و بابا جون محمد برگزارشد، آخه مامان جون پاشون و عمل کردن و نمی تونستن از خونه بیرون بیان.( ایشاا... هرچی زودتر خوب بشن، آمین) یه تولد خودمونی با حضور عمه ها و عمو و خاله و داییت، با تم ماه و ستاره به خواسته خودت!!!
اما متاسفانه تولد دو سالگیت زیاد بهت خوش نگذشت، آخه دخملیم مریض بوداز سه شب مونده به تولدت تب کردی، امیدوار بودم تا روز تولدت خوب بشی، گرچه علائم مریضیت خوب شده بود ولی بهانه جویی و بی حوصلگیت مونده بود.
ساعت 13 روز تولد وقت آتلیه هم داشتی، تو آتلیه هم همکاری نکردی و عکسای خوبی نگرفتی. گرچه جهت یادگاری گفتیم 3 تا از عکساتو چاپ کنن!!!
اینم از تزئین ساده خونه
با طراحی و اجرای مامانی
وهمکاری بابایی ،امیرحسین و عرفان
کیک خوشگل و خوشمزه شایلین طلا
کاری از قنادی هانا
ارائه طرح توسط مامانی
دستشون درد نکنه ! عجب کیکی
تهیه دسر آکواریوم،
اجرا و طراحی توسط آرزو جون
تهیه و تزئین سالاد
کار مشترکی از مامانجون و خاله آرزو
شام ، جوجه کباب داشتیم
به همراه نوشابه و دوغ با طعم شایلین
اینم از مراسم کلاه سر گذاشتن شایلین
وقتی دخترم خودش میخواد کاراشو انجام بده !!
حالا نوبت کلاه سر امیر حسین جون گذاشتن!!!
نه اینجوری نمیشه!!!
باید بلند شم
بالاخره موفق شدم
حالا برم سراغ یه کار دیگه
حالا فهمیدم باید این بادکنک و یه جا وصل کنم
فکر کنم اینجا خوب باشه!!!
آخ جون نوبت کادوها رسید
این ماشین خوشگل کادوی خانواده بابایی
(مامان جون و بابا جون، عمه لیدا، عمه اعظم، عمه فریده، عمو اکبر و آرزوجون)
ممنون از همگی
من رفتم سراغ بقیه کادوها
بوق بوق برین کنار
من رسیدم بگین این کادو از طرف کیه!!!
این عروسک از طرف دایی رضا و خاله مریم
حالا نوبت کادوی مامان جون فرخنده و بابا علی و خاله آرزو و عمو مصطفی و رونیکاجون
یه عکس دو نفره با عرشیا
و بالاخره نوبت فوت کردن شمع رسید
نشد بزارین نشونه گیری کنم
آماده!!!
و حالا با تمام قدرت
من که بی خیال شدم
حالا نوبت رونیکا جون
بالاخره تموم شد من که رفتم
اینم از برگه یادگاری شایلین طلا
و اینم باز شده کادوی مامان جون و بابا جون و خاله آرزو
شایلین جون به همراه مامانی و بابایی از همه عزیزانی که در تهیه و تدارک این جشن به ما کمک کردن تشکر کرده و امیدواریم بتونیم تو شادیهاتون جبران کنیم. یه عذرخواهی هم از بقیه اقوام و دوستان که به علت کمبود فضای کافی نتونستیم درخدمتشون باشیم . دست همگی شما رو میبوسیم و شادی ، نشاط و موفقیت رو برای شما آرزومندیم.