شایلین در بجنورد
نازنینم سلام ؛ بالاخره مامانی اومد تا عکسای اولین سفره سه نفره مون به سمت شمال رو تو وبلاگ دخملیش بذاره!!! ( ای مامان تنبل)
عزیزم ! جمعه 16 خرداد ماه 93 به سمت بجنورد حرکت کردیم؛ می خواستیم یه شب رو بجنورد ، باغ بابای دوستم الهام جون سپری کنیم تا هم دیداری تازه بشه، هم دخملیم تا شمال یکسره خسته نشه
عصر جمعه رسیدیم بجنورد به محض ورود به باغ ، هاناي عزيز دخمل الهام جون به استقبالت اومد و باکلی ذوق گفت وای چقدر بزرگ شده ؛ راه میره!!! آره خوب سری قبل که هانا جون شما رو دیده بود فقط 7 ماه داشتی ولی الان 1 سال و 5 ماه بودی
کلی با هانا جون بازی و شیطونی کردی ازت غافل میشدم پشت سرهانا از پله ها بالا می رفتی که یه بارم این اتفاق افتاد...
هانا جون سخنرانی میکرد و شما نازنینم بلافاصله میخواستی کارشو انجام بدی و الکی داد می زدی و ما هم کلی ذوق میکردیم...
خلاصه خیلی بهت خوش گذشت به ما هم خیلی خوش گذشت دستشون درد نکنه
تازشم اولین کفشاتو که باهاشون شروع به راه رفتن کردی تو باغ جا گذاشتم
صبح شنبه حدود ساعت 11 بجنورد رو به مقصد ساری ترک کردیم.
شایلین طلا در آغاز راه
شایلین کجا میریم مامانی
خوشحال و خندون جواب میدادی
ددر...
اینم از دو دخمل شیطون
ژستاتون منو کشته
همیشه بخندی مامانی
دوست دارم هوارتا