شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

مزرعه عشق

16 ماهه شیطون طلا

1393/2/18 7:51
نویسنده : مامان و بابا
384 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخملی، 16 ماه از با تو بودن گذشت و روزهای زندگی منو با وجود خودت سرشار از عشق کردی

عزیز دلم 

ماهگیت مبارک

امیدوارم همیشه سالم و  شاداب باشی 

اندر احوالات دختر 16 ماهه من:

دخمل مامان ، از وقتی به راه رفتن افتادی خیلی تغییرکردی و یه ذره شیطون شدی چشمک دیگه نمیشه تو رو یه جا نگه داشت . از خواب که بیدار میشی  تا زمانی که دوباره از خستگی تلف شی فقط راه میری . اگه میشد یه کیلومتر به پاهای شما کوچولوها وصل کرد خیلی خوب بود ...

میزهای تو خونه رو مجبور شدیم جمع کنیم تا شما گلم فضای بیشتری واسه راه رفتن داشته باشی و یا خدای نکرده نیفتی وسرت به میز بخوره...

قبلا تو صندلی غذات ، غذا می خوردی ولی حالا نهایتاً 5 الی 10 دقیقه اونم اگه بتونی دوام بیاریتعجب

کاش فقط رو زمین راه می رفتی آخه رو مبلم جای راه رفتن مامانی، مخصوصاً رو مبل خونه مامان جون بابا جونت از این ور به اون ور... مگه فرشاشون میخ داره گلکم

علاقه شدیدی به پله داری و هرجا پله ببینی باید ازش بالا بریتعجب

یه بازی جدیدی هم که باهات میکنم تا یه ذره دست از فضولی برداری بازی دو دو چی چی که پشت هم راه میریمو شما نفسم فقط می خندی و میگه چی چی...بوس

دخملیمونو می بریم پارک، کلی از دیدن بچه ها ذوق می کنی و کلی هم واسه خودت راه می ری و تازگی هاهم که می خوای از پله های سرسره بری بالا

به عکس تو کتابا علاقه داری و  به عکساش اشاره می کنی و نکته جالب اینکه از انگشت خودت مایه نمی ذاری و انگشتای مارو می گیری و یه عکسو نشون میدی خنده

از تو کتاب لالاییتم ،  ماه رو یاد گرفتی و اینقدر قشنگ ماه رو ادا می کنی و نشون میدی که نگو و  نپرس، گاهی هم یه برگه میاری و به ما میگی واست ماه بکشیم و کلی با همون برگه حال میکنی . خیلی نانازی مامانیمحبت

وای که دخملی مامان چقدر ملوس نخ دندون میکشه مخصوصاً شبایی که خونه مامان جون باباجونیم دخملیم اینقدر ناز کنار باباجونش میشینه و نخ دندون میکشه که آدم دوست داره بخوردش خوشمزه الهی مامانی فدات بشه که شما اینقدر به نخ دندون کشیدن و مسواک زدن علاقه داری . خدا کنه بزرگتر هم که شدی همینطوری باشی

خیلی اصرار داری که خودت با قاشق غذا بخوری، البته موقع گذاشتن قاشق تو دهن خوشگلت قاشق رو کج میگیری و همش می ریزه رو لباسات غمگین و چیزی نصیب شما گلم نمی شهمتفکر 

تا سفره پهن میشه کلی شلوغ کاری میکنی و می خوای همه قاشق ها روبرداری و همه غذای تو سفره رو این ور و اون ور کنی کاشکی غذا بخوری مامانی ،  خلاصه کلاً قاشقو باید از تیررس نگاه شما دور نگه داشت عزیز مادر

ناناز مامان زیاد حرف نمی زنه ولی واسه خودت مثلاً آهنگ تولدت مبارک رو می خونی و هر وقتم تو تخت یا تابت می ذارم آهنگ تاب تاب عباسی رو می خونی

به صدای حیواناتی که قبلاً در میاوردی صدای بوقلمون و گاو هم اضافه شد محبت

مامانی بگو رونیکا: آنا 

شایلینی رونیکا رو چندتا دوست داری: 10 تا

البته 10 تا دوستداشتنت از رونیکا شروع شد و حالا همه رو 10 تا دوست داری

دختر 16 ماهه من بابا رو چنان با ناز صدا می کنه که نه تنها باباش و باباجونش بلکه مامانش هم براش ضعف میره

دختر 16 ماهه مامان 8 تا دندون داره البته دندون هشتمش تازه نیش زده مبارک باشه خوشگلم

 

 

اینم چند تا عکس از شایلینی 16 ماهه با لباس قشنگی که عمه اعظم واسش دوخته 

                                                     عمه جون دستت درد نکنه بوس

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم

دوست دارم

دوست دارم 

واین حقیقت من است حقیقتی انکار ناپذیزبوسمحبت

پسندها (2)

نظرات (1)

khale arezoo
27 خرداد 93 17:04
salam khale elahi man fadat besham ba on nakhdandon kardanet delam vasat ye zare shode farda age bado balayi pish nayad ba ronika biyam pishet nafasam
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد