شایلین جون 14 ماهه
دخمل مامان، عسل مامان، نفس مامانی سلام
خوبی عزیزم شما 14 ماهه شدی نانازیمیدونی دیگه داریم آخرین ماه سال 92 رو سپری میکنیم و قراره به خوبی و خوشی یه سال جدید و شروع کنیم ، در این روزای پایانی خیلی شیطون شدی خانومم
بعد از یه هفته ایی که بیرجند بودیم بابایی اومد دنبالمون و راهی تربت شدیم تو مسیر برگشت خیلی دخمل خوبی شده بودی و بیشتر مسیر و تو صندلیت خواب بودی یکی یه دونم ،آخه خیلی بهتر شده بودی عزیز دل
خلاصه کلام ، یه چندین روزی هم ، خونه عمه اعظم موندیم وای که اونجا هم خیلی بهت خوش گذشت کلی با علي دوست شدي و هر وقت از بیرون میومد کلی ذوق میکردی، نیلوفر جون و آقا ایمان هم از تهران اومدن و دیگه خیلی خوش به حالمون شد و کلی بهمون خوش گذشت .
تازشم پنجمین دندونتم شنبه 10 اسفند ماه 92 خونه عمه اعظم رویت شد
اندر احوالات این روزای گل دختر :
باید بگم دخمل گلمون یه خرده تنبل شده، شایدم بازیگوش !! هر چی کلمه تا 13 ماهگی بلد بود همونارو گذشته کنار چه برسه به اینکه کلمه جدید یاد بگیری
ولی هنر جدیدی که خاله آرزو بهت یاد داد: ازت سوال میکنیم چند سالت با انگشت نشون میدی 1
و هنری که خودت آموختی و خیلی باحال بود : ماهی میشی ( خونه عمه اعظم دوست داشتی همش بری جلوی آکواریوم یه لحظه هم دیدیم دخملی باهوش داره ادای دهن ماهی ها رو در میاره )
ماجراهاي شايلين و زنجير علي
ماجراهاي شايلين و جوجه اردك خوشگل
ماجراهاي شايلين در اعماق اكواريوم
ماجراهاي شايلين و تاتي تاتي
ماجراهاي شايلين و حس بخشندگيش
و بالاخره ....
آب بازي به شيوه آپارتماني