شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

مزرعه عشق

10 ماهگی شایلین جون

1392/8/13 0:11
نویسنده : مامان و بابا
388 بازدید
اشتراک گذاری

شایلینم شیرینم ده ماهه شدی  ، ده ماهگیت مبارک عزیز دلم

ماهها دارن سپری میشن و گل مامان و بابا و همه فامیل چشمک هی داری قد می کشی و بزرگ میشی و هر روز هنرهای جدیدت رو میشه ( موش موش می کنی، بای بای می کنی ، بوس می کنی و ... ) و عزیز و عزیزتر میشی 

 این ماه هم تولدت مصادف شد با تولد مهتاب و مهیار به همین مناسبت همگی خونه عمه دعوت بودیم کلی بهت خوش گذشت دست زدی و رقصیدی و دلبری کردی چشمک

مهوش جون و آقا بهروزم بودن و کلی هم با یارهای همیشگی وبت بازی کردی یعنی اولش که فقط اونا رو تحویل می گرفتی لبخند

 تازشم بالاخره با ویدا جون دوست شدی!!! تو و ویدا جون با هم همسن هستین یعنی فقط 6 روز از ویدا جون بزرگ تری ( البته اگه شما وروجک در زمینی شدن عجله نمی کردی باید 4 روز از ویدا جون کوچیکتر می بودی ) ولی تا حالا زیاد به هم توجه نمی کردین تعجب اما روز تولد کنار هم نشستین، با هم خندیدین ، با هم عکس گرفتین و با هم جشن 10 ماهگیتون و گرفتین هورا امیدوارم بتونین دوستای خوبی واسه هم باشین .

 بابای مهتاب و مهیار هم بهت زبون درازی یاد داد و شما هم زودی یاد گرفتی ای شیطون 

آخر جشن هم با چهار دست و پا رفتنت همه رو فیلم کردی هی ژست چهاردست و پا می گرفتی  عمو کریم بهت آموزش می داد تعجب ولی شما فقط تماشا می کردی و لبخند می زدی و نیم ذره با احتیاط می رفتی.

از مراسم جشن تولد که بگذریم باید واسه دخملم بگم :

نفسم از دندونات همچنان خبری نیست و ما همچنان منتظر ( شایلین بی دندون )

از 8 آبان 92 داری یه نیم ذره چهار دست و پا میری من و بابایی هر لحظه منتظریم تا شما گلم چهار دست و پا بری و ما عاشقانه تماشا کنیم 

عشق مامان یه کم مستقل شدی، می تونی خودت بشینی، دراز بکشی، لم بدی و خودتو به وسیله ایی که می خوای برسونی . قربون بزرگی خدا بشم من 

 

یکی از عکسای آتلیه تو رو دیوار نصب کردیم اوایل به عکست حسودی میکردی  مخصوصا وقتی بابایی می خواست عکس رو نصب کنه تا به عکست دست می زد گریه می کردی تعجب حالا صبح ها که از خواب بیدار میشی به عکستم سلام میکنی و هر وقتم می گیم عکس شایلین کو سوال بهش اشاره می کنی . دخمل شیرین مامان یه عالم بوس بوس بوس

و در نهایت استاد در جعبه دستمال کاغذی خالی کردنی البته خوشبختانه شما هر برگی که در میاری می خندی.

 

لطفا واسه دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید 

 


ا ی وای ، ده ماهه شدم ، چه زوذ گذشتزبان

 

 

این تولد چقدر شلوغه

 

 

به به ، عجب کیکی و عجت شوکولاتایی

 

 

 

چیه شمع هارو روشن کردین که نتونم به شوکولاتا دست بزنم

 

 

ولی من شوکولات می خوام

 

 

تولد تموم شد ، برید خونتون دیگه

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهوش و بهروز
13 آبان 92 12:32
سلام شایلین جوونم،تولدت 10 ماهگیت مبارک نازم.این جشن تولدت هم افتخار داشتیم که در کنارت باشیم خیلی بهمون خوش گذشت.امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی عسلم.بببببووووووسسسسسس
غزاله
14 آبان 92 22:52
سلام عزیز دلم تولد10 ماهگیتو تبریک میگم امید وارم تولده ماه دیگتو در کنارت باشم
khale arezoo
15 آبان 92 14:13
salam shaylin khale elahi man fadat besham tavalode 10mahegit mobarak bashe bazam natonestam in tavalodet pishet basham vali amo mostafa behem ghol dade ke inshalah tavalode 1salegit mano biyare pishet delam barat yezare shode key mishe ke harvaght zang mizanam to baham sohbat koni kheli doset daram
حسام
17 آبان 92 2:14
به به ماشالا دیگه شایلین جان داره تند تند بزرگ میشه و شکل پیدا میکنه. خیلی نازتر و خوشگلتر شده ماشالا.
تولد 100 سالگیشو جشن بگیریم ایشالا

ان شاا... با حضور شما
خاله فهيمه
18 آبان 92 9:29
سلام شايلين جون تولدت 10 ماهگيت مبارك ميبخشيد با تاخير گفتم چون چندروز اينترنتم قطع بوده ...انشاا... به همين زودي تولد يكسالگيت عزيز دلم افتخار حضور داشته باشيم ...


انشاا...، بی شما که صفا نداره
خاله فهيمه
5 آذر 92 15:18
داري يازده ماهه ميشي خانوم خانوما ...ولي توي اين يك ماهه هنوز وبلاگت به روز نشده ...مامنتظر عكسها ومطالب جديدتان هستيم
مامان و بابا
پاسخ
خاله جون از بس این شیرین خانم شرشده وفت نمی ذاره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد