شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

مزرعه عشق

یک ظهر تابستانی به یاد ماندنی

1392/6/21 16:14
نویسنده : مامان و بابا
254 بازدید
اشتراک گذاری

شایلین بلا ، نه طلا ، سلام خوبی  ؟دماغت چاقه ؟ لبت خندون ، فدات بشم مامانی 

چهارشنبه 23 مرداد 92 روزی که بابایی تربت سرکار بود ولی قرار بود بعدازظهر بیاد و مامان جون و بابا جونم ، خونمون بودن ولی در حال استراحت من و شما که ظهرها میونه ی خوبی با خوابیدن نداری رفتیم تو اتاقت تا یه کم سرگرمت کنم تا کمتر سر و صدا تولید کنی و بذاری مامان جون و بابا جون کمی استراحت کنند و به یه طریقی هم سوپتو بدم بخوری چون مدتیه که بد غذا شدی گلم 

اول گذاشتمت رو مبلت و کمی بهت غذا دادم بعدش رو زمین داشتیم با هم بازی می کردیم که یهو چشمت به روروئک افتاد با ذوق بهش اشاره کردی منم تو رو گذاشتم داخلش و شما هم دائم دستات در حال جنب و جوش بود و کلی ذوق می کردی و با وسایل روش بازی می کردی و منم تند تند ازت عکس می گرفتم .

 دوباره گذاشتمت رو مبلت و بهت غذاتو دادم و خوشبختانه بیشتر غذاتو خوردی ولی نمی دونی چه جوری !!! 

اینا هم یه سری از تصاویر ، به حرکات دست شایلین جون توجه کنید 

 

 

 

 

ا وا داری عکس میگیری!

 

 

پس بذار ژست بگیرم 

 

 

حالا اینوری 

 

 

ای بابا حواسمو پرت کردین ، ماشینم خراب شد 

 

 

 

ا هنوزم مشغولی مامانی

 

 

خوب منم به بازی کردنم ادامه میدم وقت ندارم 

 

 

 

ای بابا مامانی خسته نشدی

 

 

بس دیگه مامانی

 

 

 

مثل اینکه تا دوربین و نگیرم ول کن نیستی مامان جونم 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

REZVAN
21 شهریور 92 20:56
خیلی نازه یه بوس از طرف رضوان

مرسی ، شایلین جون هم دست شما رو میبوسه
مهوش و بهروز
24 شهریور 92 14:55
سلام شایلین جوونم،قربونت برم من داری هر روز کارهای زیبایی رو یاد میگیری.امیدوارم که همیشه سالم و سلامت باشی عسلم.این لحظه های قشنگی که مامان جونیا برات ثبت میکنه در آینده ی نزدیک بهترین خاطرات برای تو خواهد بود عروسکم.به امید آینده روشن برای تو که بهترینی.میبوسیمت.
حسام
26 مهر 92 16:00
انصافا این دیالوگای عکسا حرف نداره مرسی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد