شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

مزرعه عشق

سفر به بیرجند

1392/4/8 20:46
نویسنده : مامان و بابا
594 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شایلین جونم من و تو و مامان جون و بابا جون واسه دیدن خاله آرزو و عمو مصطفی، مامان بزرگ و خاله ها و عمه ها و دایی و سایر فامیل  رفتیم بیرجند، این سومین سفرت به بیرجند بود یه بار واسه اولین سالگرد آقاجونم خدا بیامرز رفتیم یه بارم عید نوروز

سری های پیش دخملی مامان خیلی کوچول موچول بود ولی این سری گرچه بازم کوچیکی ولی باهوش شدی و بازیگوش و یه اسباب بازی خوب واسه بچه ها و بزرگترها ،فدات بشم مامانی چشمک

این مدت خیلی بغلی و ددری شدی گلمبغل آخه هر روز این ورو اون ور دعوت بودیم و چون نیروی کمکی زیاد بود تو هم که خودتو خیلی لوس میکردی و کمرت و میدادی بالا و دست و پاهاتو سیخ میکردی از این بغل به اون بغل میشدی و کلی حال میکردی دخملی مامان، و لبخند از لبات جدا نمیشد ! منم میگفتم وای مشهد بیام چیکارکنم تنهایی تعجب( نفس مامان خدا کنه هر چی بزرگتر میشی بازم دختر گلی باشی تا بازم همه دوست داشته باشند.) شباهم که یا پارک بودیم یا باغ عمو مصطفی شما هم تو فضای آزاد حال میکردی و لالا میکردی گلم.خواب

یه چند روزم بابایی اومد بیرجند و بعدشم با همدیگه برگشتیم مشهد. تو راه برگشت دخملی مامان واقعا شر شده بودی و یه لحظه تو بغلم نمی شستی چه برسی به اینکه تو کریرت دراز بکشی دائما می خواستی بغلت کنم کاشکی تو بغلم آروم بودی هی شیطونی میکردی و خم و راست میشدی و میخواستی اشیائ جدید و بگیری شیطونکم خلاصه شانس آوردم که یه چند ساعتی تو کریرت خوابیدی اره والاچشمک

یه روزم که خونه مامان بزرگ بودیم آذین و آرزو دختر دایی های گلم از شیرین کاریات عکس گرفتن من و خاله آرزوتم مشغول سرگرم کردن شما که به دوربین خیره نشی 

این هم یکسری از عکس های آرزو و آذین از دخملی گلم 

 

                 انگشتای من خیلی خوشمزست! شما امتحان نمیکنید!!!؟؟؟؟

 


       

      البته همش تقصیر دوستای نابابه! گفتن با یه انگشت هیچی نمیشه!!!

 

 

       ما هم با یه انگشت شروع کردیم ، نفهمیدیم چی شد که تبدیل شد به دو تا مشت!

 

 

 

 

   وای عجب کاری !

   

 

         راستی میدونید شمارش انگشتامم یاد گرفتم؟؟؟

      اینا سه تاست!

 

 

                 اینام سه تاست ، یه مدل دیگه!

 

 

 

           اینا هم که چهار تاست!

 

 

      راستی اینم یه مدل دیگه سه!

 

 

     یه مشت و دو مشت

 

 

 

      تازه با لبهامم کلی شیرین کاری انجام میدم ، ببینید و نظر بدید.

 

 

 

 

 

 

    

    و بالاخره دو تا عکس هنری تقدیم به شایلین جون

  

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

کیمیا
13 تیر 92 18:27
ای جووووووووون جیگر خودمی دلم واست یه ذره شده
khale arezoo
14 تیر 92 1:08
salam azize khale elahi man ghorbone in shirin karihat besham ke delam vasat ye zare shode az maman babaye golet ham tashakor mikonam ke to ro 2hafteyi bisham avordan va mano kheli khoshhal kardan


salam khale joon shaylin, shaylin ham delesh vasat tang shode migi na az dayiesh bepors!
khahesh mikonam khahariy golam
مهوش-بهروز
15 تیر 92 10:54
سلام خانوم خانوما،چه عکسای نازی با ژستای قشنگی.کلی با دیدن عکسای زیبات با بهروز جوون خوشحال شدیم.شاد شاد باشی در کنار خانواده مهربونت عروسک.

ممنون از محبتتون

خاله فهيمه
15 تیر 92 15:23
ماشا.... از حالا حسابگر شده ... هي حساب ميكنه كه چندروز مونده به موعد پرداخت حقوق بابايي ...اخه عزيزم خوبيت نداره .....خداييش بگيد معلم رياضي براش گرفتين ..نه جونما راستشو بگيد .....


تا زمانیکه خاله هایی مثه شما داره، نیازی به معلم نداره!!!!!! راستی از لباس خوشکلی که برا دخملی اوردید خیلی ممنون،






حسام
16 تیر 92 21:55
واااااااااااای ماشالا هزار ماشالا چقد بزرگ شده شایلین جان...خیلی عکسها قشنگ بود،چشمای شایلین جون خیلی قشنگه به کی رفته؟

به خودم!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد