شبهای تنهایی
شایلین خانم یادت باشه که هنوز شش روزه بودی که دو شب ما رو تنها گذاشتی ! شاید ناراحت بودی از اینکه از جای گرم و نرمت بیرون اومده بودی ؟ خودت عجله کردی وگرنه تا فردا صیح ( 10/20) باید صبر میکردی . خلاصه اینکه یکشنبه شب به زردی بدنت مشکوک شدیم و بردیمت کلینیک تخصصی کودکان ، همینکه بیلی روبین سرکار خانم چک شد گفتند باید ببریدش بیمارستان چون بیلی روبینت 18 بود. تصمیم گرفتیم ببریمت همونجایی که به دنیا اومدی ، رفتیم بیمارستان پاستور ، بخش NICU شما رو تحویل گرفت و اقای دکتر فولادی گفت باید امشب رو مهمان اونا باشی تا بری داخل دستگاه فتوتراپی. روز دوشنبه بیلی روبین خونت 14 شده بود و باز هم اجازه مرخص شدنت رو ندادند تا اینکه صبح سه شنبه در استانه 8 روزه گی با پایین اومدن بیلی روبین به 10 بالا خره اجازه ترخیص دادند. قصه ما به سر رسید ، دو شب ما رو تنها گذاشتی . البته بابایی که تو این یک هفته اونقدر خسته شده بود که این دو شب مثه جنازه افتاد ولی مامانی هر وقت جای خالی تورو میدید میزد زیر گریه . دختر نازنینم امیدوارم دیگه مریضیتو نبینیم و همیشه سرزنده و شاداب باشی .