یه روز خوب شهریوری
نفسم سلام
عزیز مادر میبالم به داشتنت
و برای تک تک ثانیه ها خدا را شاکرم و از خدا می خواهم همیشه محافظ خودت و نگاهت باشد
این روزها مال توست رشد کن، اندیشه کن، گام بردار
بخند، بازی کن، کودکیت را بساز با همه توانت
آینده در دستان کوچک توست...عمرم
من روزهای پر از موفقیت های رنگارنگ تو را میبینم همین نزدیکی هاست ... همین حوالی
نفس مامان دلم بگه از یه روز زیبای شهریوری (16 شهریور 95) که به همراه خانواده بابایی رفتیم باغی در شاندیز تا دخملی به یاد سال گذشته دوباره در استخر شنا کنه
اولش که جرات نداشتی بیای تو آب
کلی عمو و بابات، خاله پریسا و من تلاش کردیم تا شما شجاع بشی و بیای داخل آب
وقتی هم اومدی کلی بهت خوش گذشت
داخل محوطه باغم کلی وسیله بازی بود که با آرمیتا جون کلی بازی کردی
عاااااشقتم دخملی
شایلینی در حال تصمیم گیری برای ورود به استخر
اینم از شایلین شناگر