۲۰ من در ۲۰ ماهگی
20 ماه با تو...
يك ماه دیگه با تو گذشت، مثل آب خوردن!
عزیز بودی، عزیزتر شدی
دلربا هم بودی، دلرباتر شدی
دخترک 20 من!
در این 20 ماه، تو بودی در تمام لحظه های من،
در فضای خانه، درهوا، در زمین، آسمان...
ممنونم از بودنت ...
مبارکت باشد 20 ماهه شدنت
دوستت دارم زیباترین مخلوق زمین!
دخترم، نفسم، چند روزی است که 20 ماهه شدی و کم کم داری واسه خودت خانوم میشی، تند تند هم داری هنرای جدید از خودت نشون میدی.
حالا دیگه اسم و فامیلتو میگی
اولین جملتم در 20 ماهگی گفتی: " تولد شایلین مبارک"
دختر 20 ماهه من 12 تا دندون داره
خیلی شیرین زبون تر شدی مامانی و هی تو دل مامان و بابا قند آب می کنی عزیز دلم...
این روزا عاشق پارک هستی، قبلا عاشق تاب بودی حالا یه خورده عاشق سرسره هم شدی مخصوصا سرسره تونلی! تا وارد پارک میشیم یه ذوقی می کنی که نگو و نپرس.
10 روزی تربت پیش بابایی بودیم، آخه عمه جون رفته بودن تهران تفریح، ماهم رفتیم خونشون. جای عمه ها تربت خیلی خیلی خالی بود ولی در مجموع این چند روز خیلی بهمون خوش گذشت، آخه هر روز بابایی رو می دیدیم و پیش هم بودیم، هر روزم می رفتیم ددر و بیشتر روزاهم می بردیمت پارک...
روز تولدتم بردیمت پارک ( باغ ملی تربت) و چندتا عکسم از دخملیم گرفتیم. اون روز خیلی بهت خوش گذشت، آخه پارک خلوت بود و دخملیم حداقل نیم ساعت تازشم فکر کنم 45 دقیقه هم شد در حال تاب خوردن بود .
واسه عکسای دخملیم لطفا برید ادامه مطلب
شايلين در حال زمزمه تاب تاب عباسي
اینم از دخمل گلمون که هنوزم با رضایت کامل از تاب پیاده نمیشه!
اینم از آخر شب که شام رفتیم بیرون
بازی بچه های این دور و زمونه!!!
مگه چیه می خوام هنوز بازی کنم
باشه انان کوتاه میام دیگه
دوست دارم عزیزم